نماز
باز هم نماز را
گوشهاي نشسته خواند
با صداي پير خود
با دل شكسته خواند
غصه از صداي او
دانه دانه ميچكيد
بر شيار صورتش
جوي گريه ميخزيد
دستهاي خسته را
سوي آسمان گرفت
مثل شاخه سبز شد
غنچه داد و جان گرفت
روي دستهاي او
چند كفتر دعا
دانه دانه پر زدند
تا به اوج، تا خدا
او نماز خويش را
سبز و عاشقانه خواند
بر شيار صورتش
جاي پاي گريه ماند
محمود پور وهاب
در حال قيام
از سر صدق و خضوع
ميكند صبح طلوع
چشمهها در فوران
سنگها در هيجان
بيد مجنون در فكر
جويباران در ذكر
مرغ پرسد: كو كو؟
باد گويد: هو هو
بلبل خوش آواز
گفته تكبير نماز
چشم نرگس، بيدار
اطلسيها هشيار
شادمانه لب جو
شاپرك، كرده وضو
غرق شادي و شعف
خاك سجاده، به كف
سيّد سرو، امام
باغ، در حال قيام
محمد رضا سهرابي نژاد
آواز خدا
باز متن شعرم آواز خداست
باز فصل مثنوي بيانتهاست
باز بايد در ثنايي اينچنين
حمدلله خواند و رب العالمين
باز در مهماني گل واژهها
ياس ها، بابونه ها، آلاله ها
من مسلمانم قبله ام یک گل سرخ جانمازم چشمه ، مهرم نور . دشت سجاده من . من وضو با تپش پنجره ها می گیرم در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف . سنگ از پشت نمازم پیداست : همه ذرات نمازم متبلور شده است . من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو من نمازم را ، پی (( تکبیرة الاحرام )) علف می خوانم پی (( قد قامت )) موج . سلام من به هر چه وبه هر کــــسی که با سحر تمام جسم و جان او پر از نماز می شود . . .